شب نوشت (۲)

شب نوشت (۲)

به دلایل ناشناخته ای وقتی از نظر روحی مساعد نیستم میل بیشتری به نوشتن دارم و به طرز شگفت آوری مانند مسکنی برای من عمل می‌کند .( البته  در پرانتز این را بگویم که الان نوشتم تا این قانون نانوشته را بشکنم ) 

______________________________

امتحان انگل را هم به هر ترتیبی بود دادم . امروز کلاس اندام عملی هم داشتم که قصد داشتم در آن شرکت نکنم ولی ناگهان با روشنگری های خانم یلمهر به این نتیجه رسیدم که این ۶۰ دقیقه را بد بگذرانم ولی سر نمره این درس ریسک نکنم که افتادن در این درس از رگ گردن به تمام دانشجویان مفلوکی که این درس را دارند نزدیک تر است .

______________________________

به گمانم کلاس امروز اندام یکی از بهترین جلسات اندام عملی بود که شرکت کرده بودم

______________________________

خب کانال نوشتن رو عوض کنم یه چیز خودمونی بگم بهتون :

امروز در حین خروج از دانشگاه دیدم که خط هفتاد و یک داره می‌ره و سریعا خودم رو بهش رسوندم چون عمدتا تو یه اتوبوس رو از دست بدی تا با اجداد گذشتت یه دیدار نداشته باشی اتوبوس جدید به پستت نمی خوره منم غنیمت شمردمش و زودی خودم رو بهش رسوندم 

ولی این اصل ماجرا نبود. 

یه چیز حاشیه ای هم بگم بهتون که اردیبهشت شیراز خیلی خیلی فوق العاده است و فقط دوست داری بشینی تماشا کنی دنیا رو ( شاید مردم عادی دوست داشته باشن برن پیاده روی و امثالهم ولی همون‌طور که اکثر دوستانم می دونن ترجیح میدم در آرامش بشینم تماشا کنم 😂✌🏻البته پیاده روی رو هم دوست دارم ولی انگیزه شو بعد از یه امتحان انگل پشم افکن ( شاید بهتر باشه کلمات لاکچری تری در پست هام استفاده کنم نمی دونم 😐😂) .خب جوری که از وجنات امر بر میاد حاشیه ام از اصل طولانی تر شد 😂✌🏻.

آقا هیچی دیگه من رسیدم سر سرا نمازی در فس فس کنان ترین حالت ممکن داشتم برای خودم راه می رفتم که دیدم ای دل غافل سی و سه داره دور می زنه که بره 🧑‍🦯

هیچی دیگه منم گفتم دِه برو که رفتیم 🏃 و دو اسبه به سمت اتوبوس حرکت کردم و مسافتی حدود پونصد متر رو به صورت دوی سرعتی رفتم 🥲

هر چی که بود به اتوبوس رسیدم ولی بدلیل جهش ناگهانی و عدم آمادگی جسمانی تا این لحظه که این متن رو می نویسم هنوز بدنم درد می کنه 🥲

و نکته اخلاقی شو‌ بخوام بهتون بگم اینکه من اگر همون موقع بیست دقیقه حتی سی دقیقه هم نشسته بودم تا اتوبوس بعدی می رسید بهتر از وضعیت الآنم بود ✌🏻🥲 ولی از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون بازم موقعیت مشابه پیش بیاد با نهایت توان به سمت اتوبوس می دوم 🥲😂✌🏻.

۳ ۰ ۰ دیدگاه

دیدگاه‌ها

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار
bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان
Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطلب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندهای روزانه
پیوندها
بایگانی